رویای من به حقیقت پیوست و من هم از ترس به جشن

مامان ترسناک و Westend61/گتی برای شش سال رویای من از امضای قرارداد با یک نماینده ادبی از خواب مصرف آن اولین

توسط ETELARESANKHABAR در 7 خرداد 1399
dream-came-true-cant-celebrate
مامان ترسناک و Westend61/گتی

برای شش سال رویای من از امضای قرارداد با یک نماینده ادبی از خواب مصرف آن اولین گام واقعی به سوی نشریه. من پنج کتاب نوشته شده—و یا آن را شش?—و من شده است را رد کرد و صدها بار توسط صدها نفر از عوامل ادبی. رد همه من می دانستم که. آن را لذت بخش بود در واقع دلسرد شدید. اما آن را معمول من من آشنا است. تا همین اواخر.

من من بله.

من این ایمیل من است می خواهم در مورد رویای من تا به حال تصور فرود در صندوق پستی من با یک پف از درخشش و زرق و برق و نور است. ایمیل من فکر کردم من می خواهم دریافت و سپس با فریاد از پشت بام ها.

به جای من دریافت ایمیل, بسته, لپ تاپ و اقدام به بچه های من ناهار که اگر یکی از چیزهایی که من تا به حال خواب است, در مورد سال تا به حال فقط اتفاق افتاده است. تنها زمانی که من ارسال چند متن برای خانواده و دوستان نزدیک به آنها بگویید و خود را مشتاق و هیجان قابل لمس بود حتی بیش از پیام و من صرف کلمات من چرخی کردن شور و هیجان خود را به جای فش فش incoherently من متوجه عکس العمل من بود که عجیب و غریب است.

من مطمئن هستم که چرا واکنش من بود تا خاموش. شاید به این خاطر که ما در حال زندگی در مکث در حال حاضر و همه چیز خاموش است—شادی و جشن گنجانده شده است.

شاید به این دلیل که لحظات شما در مورد خواب برای سال هرگز زندگی می کنند تا به واقعیت. ایمیل متاسفانه نمی رسند با یک پف از درخشش و زرق و برق و نور—به نمایشگاه من را دیده اند یک ایمیل به انجام این کار نشده است.

و یا شاید و من گمان می کنم احتمالا من آرام پاسخ بود خو من گذشته من غم و اندوه و جوان بيوه و توسط یک حقیقت تلخ من مجبور شد به یاد دو سال پیش: چیزهایی که بیش از حد خوب می شود پاره پاره دور بیش از حد به راحتی. زیبا, شاد, انجام, کاملا ناقص ازدواج می تواند پاره پاره دور حتی زمانی که شما مبارزه خواهم جهنم به آن را ذخیره کنید. و زمانی که همه چیز خوب پاره پاره دور به ویژه هنگامی که آنها دور پاره پاره در حالی که شما هنوز هم چسبیده به آنها با تمام قدرت خود را به فضای پشت لطمه می زند.

من فرود آمد و در اواخر شوهر من مدار توسط حادثه. چند تاب از سرنوشت بود ما ایستاده در سراسر از یکدیگر در یک سالن یک شب طولانی نیست پس من می خواهم فارغ التحصیل دانشگاه است. قرار نبود به نوبه خود به هر چیزی—شما لازم نیست برای همیشه لطفا برای دیدار با مردم در میله قطعا در کاباره ها با پوشیدن لباس قرمز-sequined انجمن تاپ. اما من انجام داد. و ما نمی گردباد عاشقانه, اما ما تا به حال یک زندگی خوب—نوع زندگی من هرگز جرات رویا برای خودم در حال رشد در یک خانه با یک پدر که ناپدید شد به عنوان اگر عشق نبود دلیل کافی برای بازدید و یک مادر بود که مصرف تلاش برای نگه داشتن سه فرزند او پوشیده و قرار دارد و تغذیه.

زندگی من زندگی با شوهر من در زندگی واقعی پری داستان من هرگز انتظار می رود زندگی می کنند. البته ما bickered و استدلال است. گاهی اوقات او خیلی سمج برای خود خوب اغلب از من بدتر بود. گاهی اوقات ما را از یکدیگر bonkers و گاهی اوقات ما تا به حال هیچ چیزی برای گفتن به یکدیگر است. اما اغلب ما خندید و صحبت و زندگی یک زندگی است که پر از زندگی است. بیشتر من احساس به عنوان اگر من می خواهم صعود شخصی خود من کوه از رویاهای فراتر حتی آنچه که من تا به حال اعتقاد بر این بود نشست. من به طوری که من تقریبا می تواند لمس ستاره. شاید من.

و پس از آن که زندگی که پر بود از زندگی پاره پاره شد دور. و من سقوط کرد. پایین کوه که پایین گذشته که در آن من باید متوقف نوردی و آن را بازی امن را به یک محل که در آن من می توانم حتی دیدن این ستاره ها من را لمس کرد.

حقیقت گرفتم دو سال پیش است: زمانی که شما در مقیاس وحشی ترین رویاهای خود را هنگامی که شما بیش از حد نزدیک به بالای صفحه وجود دارد بسیار فاصله بیشتر به پاییز; شما زمین سخت تر; کبودی آخرین دیگر و حتی شاید برای همیشه لطفا برای.

حقیقت گرفتم دو سال پیش وجود ایمنی در ماندن در پایین شخصی خود کوه از رویاهای. شما نمی توانید می گیرند و شما نمی توانید از دست دادن و شما نمی توانید صدمه دیده است.

از آنجا که سقوط من چیتی راه من از آن بسیار پایین سنگ. گاهی اوقات من می توانید ببینید glimmers از نور ستاره از جایی که من هستم. اما من در آنجا ماند و زیر حتی که ارتفاع که در آن من می خواهم به آن بازی امن. چرا که همه چیز را احساس می کند خیلی شکننده است بنابراین غیرممکن ظریف و شکستنی در حال حاضر.

من تقریبا می تواند بر این باورند که شاید آن را آسان تر به صعود در همه.

و در عین حال...

هر بار که من فکر می کنم که ایمیل که بلهمن هستم پر از شادی و امید برای آینده ای که سوزش خیلی روشن من تقریبا نمی تواند تنفس بدون hyperventilating. با وجود ترس من, من در حال حاضر پوسته پوسته شدن که کوه از رویاهای.

و من نمی تواند کمک کند اما فکر می کنم از دیگر درس گرفتم دو سال پیش یکی نیست که به عنوان با صدای بلند به عنوان اولین درس باقی مانده است اما فقط به عنوان مداوم و مصر.

گاهی اوقات شما نمی توانید یک شانس دوم به انجام چیزی است که شما را می ترساند بیشتر است. گاهی اوقات آن را خوب به مقیاس است که رویای کوه شما را و شما نیاز به تمرکز فقط بر روی باقی مانده است که اغلب به اندازه کافی سخت اما بار دیگر و حتی بسیاری از مواقع پوسته پوسته شدن کوه که اجازه می دهد تا شما را لمس starlight—حتی اگر فقط برای یک لحظه. و آن لحظه همه چیز است. که لحظه ای خواهد بود به همین دلیل زمانی که شما سقوط اگر شما سقوط شما به عقب بر گردیم و از این قدرت برای صعود دوباره.

حقیقت این است که من وحشت زده به جشن می گیرند این رویا به حقیقت می پیوندند. چرا که باعث می شود آن را واقعی است. این بدان معناست که من صعود به ارتفاع است که صدمه دیده است اگر سقوط کنم. و من در حال حاضر کبودی و زخم از اول که افتضاح می گیرند. اما حقیقت این است که اگر سقوط من, من می دانم که من به عقب بر گردیم. و این که دلیل به اندازه کافی به جشن می گیرند.



tinyurlis.gdv.gdv.htclck.ruulvis.netshrtco.de
آخرین مطالب