درس هایی از فیلم شکست خورده «فلسطینی». سینما
هرکسی که کوچکترین آشنایی با ساخت یک فیلم داستانی یا مستند داشته باشد، به خوبی می داند که اجرای چنین پروژه ای چه وظیفه ای هرکول است - چه عالی یا ضعیف انجام شده باشد، چه در نهایت موفق شود یا یک شکست بزرگ، از نظر انتقادی. تحسین شده یا یک شکست تجاری.
در طول دهه ها، من تعدادی از فیلمسازان مشهور جهان را در کار دیده ام. از ریدلی اسکات گرفته تا عباس کیارستمی، الیا سلیمان، امیر نادری، هانی ابواسد، رامین بحرانی، آنماری جاسر، شیرین نشاط و بسیاری دیگر. من از این فیلمسازان یاد گرفتم که مسائل مالی، تدارکاتی، استراتژیک و عملی زیادی در کار است که ایده های واقعی در قلب یک فیلم تقریباً برای همه دست اندرکاران گم می شود، به جز صنعتگری بینا به نام کارگردان که می ایستد (یا می نشیند). ) پشت دوربین و فریاد می زند "اقدام" و سپس "کات!"
به راحتی می توان یک محصول نهایی را ایراد گرفت، درک کرد که چگونه و چرا شکست خورده است، کجا اشتباه کرده است - اما باید در کنار گذاشتن قاطعانه یک فیلم محتاط و محتاط بود، صرف نظر از اینکه در نهایت چه شکست غیرقابل صلاحیتی ممکن است داشته باشد.
فیلمی که اخیراً در مورد یک مسئله حیاتی فلسطین توسط یک فیلمساز مصری ساخته شده است سوژه چنین جنجال شدیدی شده است.
امیرا (2021) به کارگردانی محمد دیاب، فیلمساز مصری، یک درام خانوادگی است که در سال 2019 در اردن فیلمبرداری شد و محصول مشترک اردن، مصر و فلسطین است. این فیلم داستان شخصیت اصلی خود، امیره (تارا عبود) - یک نوجوان فلسطینی را روایت می کند که معتقد است از نطفه قاچاق یک مبارز آزادی فلسطینی زندانی به نام ناور (علی سلیمان) حامله شده است. این درام زمانی شروع می شود که مادر جوان امیره، واردا (صبا مبارک)، با شوهرش که هنوز در زندان است، موافقت می کند که فرزند دیگری را باردار شود. این دومین تلاش برای قاچاق اسپرم ناور از زندان اسرائیل منجر به این می شود که او در واقع عقیم است و بنابراین نمی تواند پدر بیولوژیکی امیره باشد.
مقصر اصلی
هنگامی که امیرا در اواخر سال 2021 دور جشنواره های بین المللی فیلم در ایتالیا، تونس و مصر را آغاز کرد، مورد تحسین منتقدان قرار گرفت و حتی چند جوایز جزئی را نیز از آن خود کرد. اما وقتی جردن آن را به عنوان بهترین فیلم بلند بین المللی در نود و چهارمین دوره جوایز اسکار انتخاب کرد، زمزمه های آرام مردم ناراضی از فیلم بلندتر شد. در نهایت، کمیسیون فیلم سلطنتی اردن تصمیم خود را برای کنار گذاشتن رسمی فیلم از بررسی اسکار اعلام کرد «با توجه به جنجالهای عظیم اخیر که این فیلم به راه انداخته است و تصور برخی مبنی بر مضر بودن آن برای آرمان فلسطین و به دلیل احترام به احساسات زندانیان و خانواده هایشان.»
با این حال، این کمیسیون افزود که به ارزش هنری فیلم معتقد است و پیام آن به هیچ وجه به آرمان فلسطین و زندانیان آسیب نمی رساند. برعکس، وضعیت اسفناک و انعطاف پذیری آنها را برجسته می کند.»
اما چگونه این فیلم می تواند به آرمان فلسطینی ها «آسیب بزند»؟ این فقط یک فیلم است. نه آرمان فلسطین و نه فداکاری های عظیم فلسطینی هایی که عمیقاً درگیر یک نبرد طولانی و تاریخی علیه دزدی میهن خود هستند، هرگز نمی توانند توسط هیچ فیلم یا کتاب یا شعری آسیب ببینند یا بی ارزش شوند. و صدمه زدن به «احساسات زندانیان و خانوادههایشان» - یا هر کس دیگری در این زمینه - باید در فهرست دلایلی که باعث میشود یک فیلم به شکست تبدیل شود، بسیار پایین باشد. کمیسیون فیلم سلطنتی اردن باید نثر بهتری را برای توضیح تصمیم خود جمع آوری کند.
در واقع، شکست این فیلم به این دلیل نیست که به "آرمان فلسطین" یا "احساسات زندانیان" لطمه می زند. این است که مسائل روایی و سینمایی حیاتی دارد. این که فاقد برخی از ابتدایی ترین ویژگی هایی است که یک فیلم خوب را می سازد.
مقصر اصلی، در این مورد، فیلمنامه فیلم است که با یک پیشفرض معیوب شروع میشود، به دنبال دم خودش میرود و در نهایت روی صورت خودش فرو میریزد.
جسیکا کیانگ مشکل اصلی این فیلم را در نقد خود در مجله ورایتی به خوبی خلاصه کرد: «برخورد ناشیانه ای بین پدر، پدرسالاری و هویت فلسطینی». او در ادامه توضیح داد: «افشاگریهای زیستشناختی منجر به رفتار پیچیدهتر و رو به کاهش باورپذیری در یک ملودرام مضطرب و بد قضاوتشده فلسطینی میشود». این پایان بحث است. آیا شما اشاره ای به آرمان فلسطین یا عدالت آن یا هر لفاظی پرحاشیه دیگری از این دست می بینید؟ خیر این فقط یک فیلم بد است. خودشه.
جوزف فهیم، منتقد برجسته سینمای مصر، این موضوع را با صراحتتر بیان میکند: «امیرا یک ملودرام بسیار ساختگی و مضحک است که با جزئیات غیرقابل قبول بیپایانی همراه است و هر گونه اعتباری را که داستان ممکن است داشته باشد، از بین میبرد. بزرگترین جنایت فیلم به تصویر کشیدن جامعه فلسطین است.»
گاهی اوقات، همانطور که فروید گفته است، سیگار فقط یک سیگار است. گاهی اوقات یک فیلم بد فقط یک فیلم بد است و به غیر از آبروی فیلمسازان آسیب دیگری وارد نمی کند.
کمیسیون سلطنتی اردن، فیلمسازان و هر کس دیگری در این زمینه به جای درگیر شدن در بحث های بیهوده در مورد آسیب هایی که فیلم به آرمان فلسطین وارد کرده است، باید دلیل واقعی منفور بودن فیلم و علت شکست آن را بیابند. .
سینمای سوم
اجازه دهید ابتدا هوا را از هرگونه انکار این فیلم پاک کنیم. در اینجا باید تمایزات عاقلانه ای قائل شویم. سه بازیگر اصلی - تارا عبود، علی سلیمان، و به ویژه صبا مبارک - چند بازی دیدنی را روی صحنه می برند. محمد دیاب کارگردان با استعدادی است که می تواند بازی های خارق العاده ای را از بازیگرانش به نمایش بگذارد. فیلمبرداری احمد گبر فوق العاده کوبنده و تاثیرگذار است.
مقصر اصلی فیلمنامهای است که در انعکاس واقعیت فلسطینی (یا در واقع دیگر) ناکام مانده است. اینجاست که منزوی بودن یک فیلمساز مطرح می شود.
این لزوماً ربطی به سیاست فیلمساز ندارد. یک فیلمساز می تواند از نظر سیاسی به آرمان فلسطین متعهد باشد اما فقط یک فیلمنامه بد، پیچیده و بدبخت بنویسد. به همین سادگی. تعداد کمی از مردم به اندازه یاسر عرفات به آرمان فلسطین متعهد بودند. با این حال من شک دارم که بتواند فیلم خوبی بسازد یا فیلمنامه مناسبی بنویسد.
اما چرا فیلمنامه امیرا اینقدر بیراهه رفت؟ اجازه دهید برای لحظه ای از بستر فلسطین خارج شویم. در دهه 1960، گروهی از فیلمسازان آمریکای لاتین ایده «سینمای سوم / سینمای ترسر» را مطرح کردند که هم از نظر موضوعی و هم به طور رسمی هژمونی تولیدات هالیوود (اول) و هنرهای هنری اروپایی (دوم) را به کار گرفتند. . نوع سینمایی که آنها پیشنهاد و تصور میکردند، نه تنها بهشدت سیاسی بود، بلکه برای کاوش در گرایشهای زیباییشناختی و شاعرانه آن سیاست بود. فیلمسازانی مانند مای مصری، نزار حسن، رشید مشاراوی، یا الیا سلیمان (در میان بسیاری دیگر) از ویژگیهای زیباییشناختی پنهان این واقعیت بیرحمانه بهره میبرند.
فیلمنامه امیرا شکست خورد زیرا ارتباطش را با واقعیت قاطع فلسطینی از دست داد. آثار تخیلی باید از حقایق و تجربیات زیسته بیرون بیایند قبل از اینکه ما را به مناظری از حقایقی ببرند که در غیر این صورت قادر به دیدن آنها نیستیم - در غیر این صورت آنها نه فقط هذیانی بلکه یک عمل بیهوده محض می شوند.
فیلمسازان فلسطینی و عرب، مانند هر فیلم دیگری از سراسر جهان، باید به کن، لوکارنو، برلین یا نیویورک بروند تا به مخاطبان خود آنچه را که نمیدانند بیاموزند - نه فقط در مورد واقعیتهایی که تجربه کردهاند، بلکه در مورد آداب و رسوم. داستان سرایی فراتر از دسترس هالیوود کلیشه ای یا نتفلیکس فعلی.
لازم نیست به هالیوود بروید و در آنجا زندگی کنید تا ارتباط خود را با واقعیت یک مردم یا تجربیات زندگی آنها از دست بدهید. شما می توانید ذهن مستعمره شده و دیدگاه شغلی خود را تا فلسطین، مصر، ایران یا تیمبوکتو حمل کنید. در خانه بمانید و ریشه در حقیقت تجربیات زندگی مردم داشته باشید، سپس بیرون بروید و آنچه را که دیده اید به دنیا نشان دهید.
امیره فقط بد فکر بود. همین. هر قطره جناس در نظر گرفته شده است.
نظرات بیان شده در این مقاله متعلق به خود نویسنده است و لزوماً منعکس کننده موضع تحریریه الجزیره نیست.
[ad_2]