من تا به حال آرزو I Could Turn Back Time — پس از آن به نحوی از آن اتفاق افتاد

turn-back-time-1
حسن نیت ارائه میدهد از هر Govertsen

فرزندان من هستند و غول. آنها هر دو برج بیش از من با فازی چانه و بالای لب. آنها کودک مردان است. آنها حرکت می کند بسیار سریع و قوی است. بیش از حد سریع است. چگونه اغلب من آرزو برای یک ماشین زمان به بازگشت به زمانی که من نوجوان بودند ، من اشتیاق به دیدار سن زمانی که ما با هم در تمام طول روز هر روز. بازگشت هنگامی که با پوشیدن لباس شد و روزمره هنجار شده است. زمانی که ما در کل جهان بود و در حیاط برخی از گل و یک شلنگ. در آن زمان من تا به حال به آنها را درک قدرت خود را به پین یک اسکودوی کیپ خود را در پیراهن آنها را به یک میان وعده و پرتاب در یک گروه کمک. عوارض شده اند که آنها و کمک به آنها بسیار murkier.

همانطور که ما در نزدیکی پایان از پسر من در روز به عنوان یک کودک (104 روز به دقیق), نوستالژی و اشتیاق به بازگشت شده است طاقت فرسا. من به شدت جستجو برای سحر و جادو طلسم برای توقف زمان. من گوش دادن مشتاقانه در تلاش برای شنیدن جیر جیر نوزاد پسر صدای دوباره. من به نگه داشتن دست های کوچک به تعداد piggies تمام راه های صفحه اصلی برای جلوگیری از رشد و آهسته رفتن چون جایی که آنها در حال رفتن دور.

I Had Wished I Could Turn Back Time -- Then Somehow It Happened : Mother and sons
حسن نیت ارائه میدهد از هر Govertsen

من آرزو می کنم بیش از حد سخت ؟ آیا من باید قدرت بیشتری از من می دانست ؟ بود cape در واقع دوخته به پیراهن من? من سحر و جادو ؟ چرا که به نوعی این اتفاق افتاده است. یک بیماری همه گیر است متوقف جهان و جاذبه اجازه رفتن. ما کاهش یافته است زمین از ما در زندگی عادی و کاهش یافت به برخی از عجیب و غریب ترکیبی از پشت-در-دارد-که-هیچ-چنین چیزی به عنوان زمان و در حال حاضر چشم انداز. هیچ دید در همه به آینده پس چرا نگه داشتن به دنبال ؟ فقط نگه داشتن در حال سقوط و نگه داشتن انگشت خود عبور شما تصادف نیست.

چرا که جهان بیش از یک کمی قریب به اتفاق خانواده ما زندگی منقبض شده است به پایین به اندازه حیاط ما. نوجوانان من دیگر خود را در wolf بسته (و من از دست دوستان خود را به عنوان آنجا که من از دست خود من). من دیگر رانندگی در همه جا در همه زمان ها – در واقع من قصد ندارم در هر نقطه و در همه. Trampolines دریافت روزانه استفاده دوباره. پسران حتی گران خود بازی لگو و بازی با سحر و جادو خود را جمع آوری کارت. برادر خود را که بهترین دوست خود را برای اولین بار در یک دهه و که فقط ممکن است بهترین سحر و جادو از این جمع.

I Had Wished I CoI Had Wished I Could Turn Back Time -- Then Somehow It Happened : Mother and sonsuld Turn Back Time -- Then Somehow It Happened
حسن نیت ارائه میدهد از هر Govertsen

ما شروع به خوردن شام با هم. سپس ناهار. بدون هر کسی تصدیق آن ناهار بدل به کودک غذا. مورچه ها در ورود به سیستم. هویج و سس رنچ. کبابی پنیر. هنگامی که آخرین بار بود, همه ما تا به حال ناهار با هم در یک شنبه? آن بود که آنها کودکان نوپا کوچکتر از من هیچ مدرسه و یا برنامه. من خوردن آن را – هر دو کره بادام زمینی و پسران.

I Had Wished I Could Turn Back Time -- Then Somehow It Happened: Mother and son
حسن نیت ارائه میدهد از هر Govertsen

همه ما مانند خواب. خیلی خواب. همه ما دوست نداشتن مدرسه آنلاین. خانه ما یک فاجعه است. ما فقط آن را راه اندازی برای خود ما وجود دارد این است که یک تخت در ایوان مطبوعات نیمکت در حیاط یک تخته سفید در اتاق نشیمن. هر سطح افقی پوشانده شده است. ما اساسا در کشو های ناخواسته. ما از دست دوستان ما. ما را از دست ندهید درام. ما با حوصله هستند و برخی از روزها می ترسم بعد. اغلب غم و اندوه افزایش می یابد مانند یک مه سرد ما و متعصبانه. ما فقط باید برای آن صبر کنید. ما رول را از طریق تمام احساسات روزمره و با هم. گاهی اوقات من به راحتی این پسر را مانند زمانی که آنها کمی عقب خش و مواد غذایی راحتی نرم shushes به عنوان آنها گریه. و گاهی اوقات آنها هستند که پرتاب خود را بازوی بلند در اطراف من و بپرسید که آیا من نیاز به چیزی. آنها با مهربانی نشان می دهد تا به من احساسی rollercoaster و در حال حاضر به سوار شدن به آن را. من به عنوان دیده بان آنها را پرورش می بینم مهربانی پدر خود را سحر و جادو خود را از گرمی عشق من و خاص خود را فضل برش را از طریق. من می توانید ببینید که مردان آنها تبدیل خواهد شد و من افتخار می کنم. Somedays من هرگز می خواهم به ترک این استخر آرام جایی که من می توانید آنها را منعکس بنابراین واضح است.

I Had Wished I Could Turn Back Time -- Then Somehow It Happened : Mother and sons
حسن نیت ارائه میدهد از هر Govertsen

من را دریافت نمی اشتباه من هنوز هم آنها را می خواهید به بیرون رفتن در ملاء روزی اگر هر یک از ما همیشه می توانید دوباره. به سفر. برای یادگیری است. به اجرا با گرگ بسته را از طریق جنگل و در سراسر زمین زوزه و وحشی. من می خواهم جهان را به سمت راست خود و چرخش دوباره شاید در تغییر محور, اما نگه داشتن در حال چرخش با این وجود.

بسیار وجود دارد برای یاس و ناامیدی در مورد حق در حال حاضر. بسیار است. بیش از حد. اما زمانی که من محدوده به پایین – گذشته لایه های گذشته اخبار گذشته اعداد و شایعات – وقتی که من می تواند دامنه تمام راه خانه را به حیاط خانه به آشپزخانه من جدول در یک شنبه بعد از ظهر من پسر کوچک نشسته در کنار مردان آنها در حال تبدیل شدن. من شنیدن صدای بالا و صدای جدید خود را عمیق, صدای, خنده, با هم در مورد برخی از مسخره ناخالص داخل شوخی است. زمانی که من را دست اگر من چپ نگاه کردن فقط حق آنها تبدیل به نرم و کوچک دوباره. ما با هم در این خطاب ماشین زمان چرخش و سپس و در حال حاضر, و من فکر می کنم که شاید ما به عنوان گامی به سوی آینده ما را برای همیشه به یاد داشته باشید که چگونه به آمده wee-wee-wee تمام راه بازگشت به خانه.



tinyurlis.gdv.gdv.htu.nuclck.ruulvis.netshrtco.detny.im