من احساس گناه می کنم برای احساس بهتر در طول همه گیر

مامان ترسناک و Maskot/گتی "شما مطمئن شوید که شما آماده برای این کار؟" من هفت ساله دختر لیز. "بله!" در هفته

توسط ETELARESANKHABAR در 20 اردیبهشت 1399
Feeling-Better-During-The-Pandemic
مامان ترسناک و Maskot/گتی

"شما مطمئن شوید که شما آماده برای این کار؟" من هفت ساله دختر لیز.

"بله!"

در هفته 1 از این همه او در نهایت آموخته به دوچرخه سواری. آن را در زمان چند بعد از ظهر است اما بر خلاف پدرش او را مداوم است. یک شنبه پس از او دومین روز از homeschool آن کلیک.

در حال حاضر ما به مه و احساس او به اندازه کافی شجاع به پایین تپه شیب دار.

"خوب پس به یاد داشته باشید به ترمز" من به یاد او. آخرین جایی که ما می خواستم به باد شد اتاق اورژانس.

او آماده بود ،

"من می دانم که پدر."

سپس او شروع شد.

رفتن به اوایل بیست سالگی در حال حاضر نیمی از زندگی من پیش من از افسردگی رنج می برد. من شده است در دارو و در درمان از آن زمان. من مطمئن هستم که وجود دارد, شیمیایی, دلایل افسردگی, اما نیز وجود دارد که همه چیز در زندگی من است که به کمک و یا بهبود یافته در دولت من بود. آنها تقریبا همیشه باید برای انجام با اینکه من احساس یک حس از هدف است. تبدیل شدن به یک وکیل انجام نمی, و آن را برای من و یک دلیل بزرگ چرا من تلاش با سلامت روان به سی سالگی من.

هنگامی که به جهنم همسر من, لورن, باردار بود و ما از دست کودک در 18 هفته من ویران شد. این احتمالا پایین نقطه در زندگی من و من افسردگی طبعا بدتر شد در حالی که برای.

سپس لیز متولد شد, و مت به دنبال به زودی پس از. من به عنوان یک وکیل اما من صرف مقدار زیادی از زمان در خانه اولین سال از زندگی خود را. من احساس هدف دوباره و سلامت روانی تا حد زیادی بهبود یافته. آن سال ها خوشبخت ترین زندگی من است.

حدود شش ماه پیش برای اولین بار در سال افسردگی من آمد. این یک نبرد برای به دست آوردن تا هر روز آن را به کار برای کمک به جهنم همسر من, بالا بردن بچه ها. دکتر بهینه سازی داروها و من تا به حال برخی از روز های خوب در ژانویه و فوریه. برای بیشتر قسمت ها, هر چند, آن را هنوز هم یک مبارزه است.

من سعی کردم به حس آن در درمان و کلمه "هدف" آمد دوباره. قانون من حرفه ای بود shakier تر از همیشه. که یک دلیل. دلیل دیگر: بچه ها من نیست بچه ها هر بیشتر. آنها به اندازه کافی قدیمی به دوستان و فعالیت های بعد از مدرسه و در تعطیلات آخر هفته. در حالی که من درگیر شد و من خودم را با مقدار زیادی از زمان را به عنوان آنها رفت و در playdates و یا غوطه ور شد در iPads خود را از صحبت کردن با دوستان خود.

سپس همه گیر رسید. لورن و من هر دو را غیر ضروری مشاغل در اینجا در نیوجرسی بنابراین ما به دنبال دولت منظور در خانه بمانند. مدرسه لغو شد به طور نامحدود و homeschool آغاز شد. هر روز ما از بالا رفتن بر روی کامپیوتر و کار بر روی تکالیف داده شده توسط خود معلمان است. من معمولا کار با لیز در حالی که لورن با این نسخهها کار با مت.

من هستم و نگران آنچه در خارج وجود دارد. زمانی که homeschool به پایان می رسد, لورن گوش به رمان عاشقانه در هدفون خود را در حالی که من عقده روحی اخبار. این که چرا ما یک بازی خوب است. ما تعادل هر یک از دیگر هر چند من مطمئن هستم که چگونه من به پایان رسید تا با این پایان آونگ.

جای تعجب اگر من افسردگی بهبود یافته است. من هنوز هم صحبت کردن با من درمانگر با تلفن در حال حاضر. ما با هم به این نتیجه رسید که این اقامت-صفحه اصلی-سفارش جالب اینجاست که ایجاد هدف برای من دوباره به عنوان یک مربی به فرزندان من و بهترین دوست, دوست, زمانی که من آنها را آموزش.

علاوه بر آموزش لیز به دوچرخه سواری مت نزدیک شدن است ، ما را به پیاده روی های طولانی در هر روز به عنوان یک خانواده, تماشای فیلم خانواده و بازی. این همه گل. ما در هر یک از دیگر و اعصاب. مدرسه در منزل است و چالش های آن, هر دو, آموزش و behaviorally. اما من در حال حاضر و درگیر برای اولین بار در سال.

این افزایش یک سوال جالب. من باید احساس گناه در مورد احساس بهتر زمانی که آن را در واقع به دلیل از چیزی که وحشتناک? دوچرخه سواری مدرسه در منزل این تازه کشف شده هدف تنها وجود داشته باشد با توجه به این ویروس است. COVID-19 است که احتمالا بدترین چیزی که اتفاق می افتد به جهان ما در یک قرن. زندگی فقط در خارج از شهر نیویورک, ما می دانیم که بسیاری از مردم که رنج می برند. من پسر عموی اولین بار است که در خط مقدم گزاری تراشه مردم در یک بیمارستان شهرستان است. من آگاه هستم که چگونه وحشتناک آن است که در خارج وجود دارد.

در دنیای من در اینجا در خانه, اگر چه هیچ کدام از آن می گذرد.

من مطمئن هستم که این رود پس از آن. چگونه من مسئولیت رسیدگی به زندگی بازگشت به عادی است ؟ من نگرانی در مورد سلامت روان. بدیهی است که اگر من می خواهم آن را به اتفاق می افتد به دلیل این معناست که ما در گذشته این ویروس مرگبار است. من همچنین می خواهم بچه های من به بازگشت به دوران کودکی عادی و صرف وقت با بچه ها سن خود را.

در حال حاضر من قصد دارم به خودم اجازه می دهد به خاطر احساس خوب و برای گرفتن وقت با کیفیت با آنها.

در تپه لیز شروع به پایین بر روی دوچرخه خود را در ابتدا با دقت. سپس او را برداشت تا به سرعت و ساخته شده آن را با خیال راحت. من خیلی به او افتخار است. امروز شانزدهم در آخرین هجده روز ما رفته برای یک سواری با هم (نه این که من شمارش).

او برگشت و به من داد و من یک لبخند بزرگ.

"من از آن پدر."

من شروع به کف زدن.

"پدر فردا می توانم من سعی اسکیت بورد در این تپه?'"

گفت: من هرگز این آسان بود.



tinyurlis.gdv.gdv.htclck.ruulvis.netshrtco.de
آخرین مطالب