وقتی در تگزاس بزرگ شدم، منظم و منظم بودم - آزاردهنده. شب به رختخواب رفتم تا صبح روز بعد تخت را مرتب کنم و از شستن و خشک کردن کامل ظروف با دست لذت ببرم و مطمئن شوم که جاروبرقی دقیقاً آثار متناسبی روی فرش گذاشته است.
جایی در آینده، زندگی روزمره من دستخوش تغییرات اساسی شد. پس از فارغ التحصیلی از کالج در نیویورک، زندگی را با سفرهای تقریباً وسواس گونه شروع کردم، با پرواز بین کشورها و قاره ها و فرار از تصور یک اقامتگاه ثابت. با این حال، من به جمع آوری اموال در همه این کشورها ادامه دادم، که با توجه به عدم امکان سفر یکباره با همه، به پراکندگی آنها در کشورهای دیگر در خانه دوستان و آشنایان کوچکتر ادامه دادم.
اگرچه نظم آشفته قطعاً به روش خود رهایی بخش بود، اما منجر به یک احساس پراکنده از خود شد - حتی زمانی که با نوشتن فهرستی از چیزهایی که در آنجا رها کرده بودم، کنترلی بر جهانم شبیه سازی کردم، به عنوان مثال. .
اما وقتی همهگیری ویروس کرونا در مارس 2020 شروع شد، دیگر آسان نبود که با در حرکت ماندن از نظم در زندگی ام جلوگیری کنم. پس از بسته شدن دنیای سابق من، اقامت 12 روزه در دهکده ساحلی زیپولیت مکزیک یک ماه و سپس شش ماه و سپس یک سال شد. با این حال، من همچنان به رد شدید هر پیشنهادی مبنی بر اینکه اکنون عملاً در آنجا «زندگی» می کنم، ادامه دادم.
به جای استفاده از این فرصت برای نظم دادن ذهنی به خودم - برای آزمایش زندگی یک زندگی در یک مکان، بر خلاف بسیاری از زندگی های موازی در جغرافیاهای مختلف - تصمیم من این بود که در مکان پراکنده شوم. همانطور که در بانوج خود در Zipolite تکان می خوردم، افکارم با سرعت زیادی بین خاطرات شهرها و کشورهای دیگر تاب می خورد، گویی در رقابتی برای زندگی نکردن در لحظه هستم.
همچنین پراکندگی فیزیکی زیادی وجود داشت، زیرا من به جمع آوری دارایی های مادی ادامه می دادم که نمی توانستم آنها را به افراد دیگر منتقل کنم. به لطف اینترنت، من انواع اقلام غیر قابل توضیح و غیر ضروری - رفتارهایی که به گناه آنها را "سرمایه داری کروناویروس" توصیف کرده ام - به عنوان سه جفت کفش پاشنه بلند جمع کرده ام. این در حالی است که من حتی نمی توانستم با کفش پاشنه بلند راه بروم و در Zipolite به طور کلی از کفش استفاده نمی کردم.
هر روز صبح با حسادت تماشا میکردم که روستاییان مراسم خود را برای جارو کردن و جمع کردن هر چیزی که میتوان جارو یا جارو کرد انجام میداد: خانهها، حیاطها، خیابانها، سواحل، خاک. من شروع به جمع کردن جاروها و سایر لوازم کردم، به امید روزی که به تنهایی چنین روال به ظاهر درمانی را کشف کنم، اما این یک خیال باقی ماند و جاروها فقط گرد و غبار جمع می کردند.
به نظر می رسد تنها روالی که توانستم حفظ کنم، شورش ها بود - که تقریباً به عنوان یک هنر دنبال می کردم. روی هر سطحی از خانه ام دفترچه، خودکار، مایو، لباسی که هرگز نپوشیده بودم، پراکنده بود زیرا همیشه مایو می پوشیدم، بطری های خالی شراب، ماسک صورت، پزو مکزیکی، فلفل قرمز، تکه های کاغذی که مرا یاد حروف بزرگ برای تمیز کردن می انداخت، همبرگر پشه. ، کیسه های پلاستیکی، یک جعبه خالی که برای آماده شدن برای یک سازمان آینده برچسب "کیسه های پلاستیکی" را گذاشته بودم، و یک خوک پر شده بزرگ که از تلاش همسایه برای ریختن آن نجات دادم.
سپس خاک و ماسه همه جا وجود داشت که من نه تنها آنها را از ساحل ردیابی کردم، بلکه به تنهایی وارد آن شدم - زیرا برای جلوگیری از خفگی در اثر گرما، پنجره ها باید همیشه باز باشند.
به همان اندازه که کل صحنه وحشتناک بود، چیزی قانع کننده در این چالش وجود داشت که به یاد بیاورم موچین هایم زیر کدام شلوارک دویدن قرار داشتند یا کدام کیسه پلاستیکی داروی گزش حشرات سریلانکایی من را پوشانده بود.
البته، این سردرگمی با دورنمای استقامت نیز مقابله کرد، که به نظر من بسیار وحشتناک بود.
با این حال، در نهایت، به خصوص پس از اینکه دوباره سفر را آغاز کردم، ابتدا در گذرگاه های درون مکزیکی و سپس در یک سفر دو ماهه به ترکیه و آلبانی، ناپایدار شد. هر بار که به Zipolite برمیگردید، چمدانها و چمدانها روی زمین باز میمانند، که به موانع فراوانی که از قبل برای بازدید از توالت در شب میافزاید، میافزاید و مکانهای جذابتری را برای عقربها فراهم میکند.
به هم ریختگی شروع به درگیر کردنم کرد و وقتی سعی می کردم روی آخرین کتابم کار کنم، روی مبلم که بین بسته های چای ترکی، عینک آفتابی، سارافون، لوازم الکترونیکی و قفسه های پلاستیکی قرار گرفته بودم، بیشتر و بیشتر احساس ناراحتی می کردم. اینترنت اما هنوز مونتاژ نشده است. طبق معمول همه چیز از جمله من با یک لایه شن پوشیده شده بود.
زمان کمتر و کمتری را صرف نوشتن میکردم و زمان بیشتری را صرف این میکردم که در مورد این که کل این آشفتگی از نقطهنظر روانشناختی چه معنایی دارد، نگران باشم. یک جستجوی گذرا در گوگل به عناوین قابل پیش بینی مانند «چگونه محیطی که ایجاد می کنیم بازتابی از وضعیت ذهنی ما است»، «روانشناسی فضایی: خانه شما درباره شما چه می گوید؟» و «اتاق خود را برای پاکسازی ذهنتان تمیز کنید» منجر شد. .
خانه ام منم، با خودم گفتم: بیرون نسبتا جمع شده، داخل فاجعه. و با این حال من هنوز نمی توانستم خودم را به تمیزی وادار کنم، مهم نیست که چقدر غیرممکن بود که بدانم از کجا شروع کنم.
تا این که بیش از یکی دو دوست مرا تهدید کردند که مرا می بندند و خانه را برایم تمیز می کنند که یک روز صبح ساعت 4:30 از خواب بیدار شدم و شروع به جارو کشیدن کردم - ابتدا عصبانی شدم، زیرا به نظر می رسید هرگز بهم نمی ریزم. و سپس معتدل تر، به عنوان شن و ماسه و خاک مطیعانه در تپه های قابل کنترل جمع می شود.
هنوز راه درازی در پیش دارم - و شک دارم که هرگز به نقطه ای برسم که تخت را مرتب کنم - اما حداقل کلمات دوباره جاری می شوند.
نظرات بیان شده در این مقاله متعلق به نویسنده است و لزوماً منعکس کننده موضع تحریریه الجزیره نیست.
[ad_2]
مقالات مشابه
- آیفون SE Plus گزارش به تعویق افتاد به نیمه دوم سال 2021
- شرکت صادرات و واردات کالاهای مختلف از جمله کاشی و سرامیک و ارائه دهنده خدمات ترانزیت و بارگیری دریایی و ریلی و ترخیص کالا برای کشورهای مختلف از جمله روسیه و کشورهای حوزه cis و سایر نقاط جهان - بازرگانی علی قانعی
- شرکت صادرات و واردات کالاهای مختلف از جمله کاشی و سرامیک و ارائه دهنده خدمات ترانزیت و بارگیری دریایی و ریلی و ترخیص کالا برای کشورهای مختلف از جمله روسیه و کشورهای حوزه cis و سایر نقاط جهان - بازرگانی علی قانعی
- لوازم آشپزخانه برقی - لوازم آشپزخانه برقی دومینو کالا
- شرکت صادرات و واردات کالاهای مختلف از جمله کاشی و سرامیک و ارائه دهنده خدمات ترانزیت و بارگیری دریایی و ریلی و ترخیص کالا برای کشورهای مختلف از جمله روسیه و کشورهای حوزه cis و سایر نقاط جهان - بازرگانی علی قانعی
- برادر در برابر برادر
- صفحه اصلی تورهای: در داخل یک $30 میلیون لا با 75 پا استخر بی نهایت مشرف به شهر
- آفریقای جنوبی بیمارستان ها را برای افزایش موارد ابتلا به کووید آماده می کند اخبار همه گیر ویروس کرونا
- عکس ها: پیامدهای آتش سوزی مارشال در کلرادو گالری اخبار
- چه گیر در خانه' زندگی به من آموخت در مورد كودك مبتلا به ADHD