چه زندگی با یک بیمار مادر به من آموخت در مورد COVID-19

تری تاک/گتی به عنوان من نشسته در جزیره آشپزخانه در لباس عرق (طبق معمول من COVID-19 کار از خانه لباس) نوشیدن

توسط ETELARESANKHABAR در 6 خرداد 1399
What-Living-With-A-Chronically-Ill-Mother-Taught-Me-About-COVID-19
تری تاک/گتی

به عنوان من نشسته در جزیره آشپزخانه در لباس عرق (طبق معمول من COVID-19 کار از خانه لباس) نوشیدن قهوه تمرین ضربه محکم و ناگهانی کلمات با من kindergartner و کمک به کلاس دوم من پسر خود را با دانش صدا و پژواک درس فوری پیام های متنی شروع به پرواز در:

"فرماندار لغو مدرسه برای بقیه سال! من در واقع گریه."

"مقدس جهنم. در اینجا ما بروید. تعجب آور نیست اما خدا آن لطمه می زند."

"من نمی دانم که چگونه من می خواهم برای زنده ماندن در تابستان است. من ممکن است مجبور به گرفتن مرخصی از محل کار."

سپس من robocall و متون از مدرسه به من گفتن آنچه که من در حال حاضر می دانستند. این همه قبل از من چک شهر من صفحات رسانه های اجتماعی که در آن پدر و مادر در حال حاضر commiserating با یک دیگر به عنوان طولانی گستره بهار و تابستان کشیده در مقابل از ما. عدم اطمینان بر اینکه مدارس باز خواهد شد در پاییز و زمانی که ما به طور منظم زندگی پر از کباب کردن, عروسی, کافه ها و کافی شاپ ها ممکن است رزومه را ترک کرده است بسیاری از ما به حالت تعلیق در غم و اندوه برای چه بود — و در ناامیدی است.

من درک می کنم این احساسات پیچیده بسیار خوبی است. مادر من مبتلا به اسکلروز متعدد (MS) در سن 47 زمانی که من 19 بود و در کالج. شروع این بیماری در ابتدا آهسته اما زمانی که او عود در سال های پس از تشخیص من تو را دیدم من یک بار پر جنب و جوش و مستقل مادر که مشغول به کار شیفت شب در یک شرکت تولیدی, به آرامی تبدیل به ناتوان از حرکت خود را پایین تر و تا حدی کور در یک چشم.

آن بود که هر دو ویرانگر و دلخراش. به عنوان نسل اول هندی, امریکایی, من استفاده می شود به مادر من پرتاب احزاب بزرگ در خانه ما در نیوجرسی بالیوود موسیقی در حال پخش در بلندگو. بوی سمبوسه و pakoras سرخ کردن در آشپزخانه پیچید به اتاق نشیمن که در آن من aunties و عمه خندید ، gossiped و گفت: داستان های هندی در مورد گذشته است. ناگهان این احساس ما نسبتا شاعرانه مهاجر زندگی شده بود گستاخانه ربوده دور با از دست دادن مادرم تحرک.

برنامه ریزی برای موارد مهم در زندگی شد سخت بود و من قانون فارغ التحصیلی از مدرسه. به عنوان همسالان من برنامه ریزی شده با هیجان برای پدر و مادر خود را' بازدید رزرو صبحانه یا شام رزرو مادر من به نام من و شکست این خبر که وضعیت او رو به وخامت گذاشته به شدت به نقطه که در آن او در یک مرکز توانبخشی تا زمانی که او بهبود یافته است. او نبود خاصی اگر او را به مراسم فارغ التحصیلی است.

نفسم در گلو من. من نمی خواهم او را به می دانم که چگونه نا امید و چگونه غم من بود. او می تواند بشنود آن را در سکوت و به من گفت چه بسیار افتخار از من او بود. او به پایان رسید تا ساخت آن را پس از همه, اما من نمی دانم که تا روز قبل از فارغ التحصیلی که او خواهد. یک بار من تو را دیدم او را در فارغ التحصیلی در یک شدت محدود مرحله از تحرک فهمیدم که چرا او می خواهم تردید به پرواز کردن.

چند سال بعد من به عنوان خوش شانس. او نمی تواند آن را به هند به عنوان من خرید برای لباس عروسی به دلیل پیاده رو فروشگاه ها و رستوران ها و مکان های اقامت به طور کلی و نه نقص در دسترس است. که من ایستاده بود در تنگ های تجاری فروشگاه در دهلی نو که شلوغ بود با دیگر عروس و خانواده خود را من خیره به خودم در آینه به عنوان همکاران فروش تنظیم من لباس. اشک در چشمان من احساس کردم محزون. مادر من تشخیص-جانبی را دامنگیر ما و تغییر مسیر زندگی ما برای همیشه لطفا برای.

در حال حاضر با COVID-19 وحشی در سراسر کشور ما احساس despondence مادر من دوستان احساس خیلی حاد چیزی است که من بوده ام احساس برای سال. من از طریق این نوع از upending قبل از. قطعیت عدم توانایی برای پیش بینی آینده است که وحشتناک است. من هرگز تصور نمی کرد که مادر من زندگی با بیماری های مزمن خواهد آماده شدن من برای این بی سابقه لحظه در زمان اما بیماری او به من آموخته برخی از درس های ارزشمند در مورد چگونه به یک زندگی کامل در میان مشکلات.

اولین طرح کسانی که سرگرم کننده, تعطیلات, سفر, خود, خانواده, خرید, کسانی که بلیط به بعد تئاتر نشان می دهد شما می خواهید برای حضور در, اما می دانم که آنها ممکن است لغو شود به دلیل شرایطی خارج از کنترل خود. زندگی با یک بیماری مزمن بدان معنی است که شما بپذیرید که شما هیچ کنترل بیش از آنچه ممکن است اتفاق می افتد و که هیچ اطمینان وجود دارد, اما شما هنوز هم می تواند امیدوارم که همه به خوبی می رود. اگر آن را مانند آن را در مدرسه حقوق فارغ التحصیلی و سپس شما می توانید شادی. اگر آن را به خوبی نمی خواهم آن را با سفر من به هند برای لباس عروسی و در حال حاضر پیدا کردن که مدرسه لغو شده است برای بقیه سال پس از آن شما می توانید به خودتان اجازه دهید که احساس ناامیدی — اما در قلب خود شما در حال حاضر پذیرفته شده است که همه چیز ممکن است به عنوان برنامه ریزی شده و در نتیجه ناامیدی ممکن است کمتر حاد.

دوم انتظارات خود را پایین و تمرکز بر روی آنچه که شما فراموش کرده اند. مادر من نبود با من در هند اما او زنده بود. بسیاری از مردم راه رفتن پایین راهرو و یا فرزندان پدر و مادر خود را هرگز شادی شاهد چنین زندگی در حال تغییر وقایع است.

سوم اجازه رفتن از گناه است که شما ممکن است احساس کنید برای سالم بودن وقتی دیگران نیست. وجود دارد هیچ کار اشتباهی با قدردانی نعمت خود را -- در واقع آن را فقط ممکن است فضل صرفه جویی در شما اجازه می دهد تا شما را به واقعا زندگی با قدردانی برای آنچه که شما فراموش کرده اند.

آخر هفته گذشته ما نشسته در خارج از در پدر و مادر من' حیاط خلوت نشسته به اندازه کافی دور به لحاظ اجتماعی فاصله گرفته و مسئول است. بهار خورشید گرم بود در پشت ما بچه های من با بازی فوتبال در چمن سبز مادرم نشسته بر روی عرشه لبخند را در ما به عنوان ما می خوردند او در خانه pakoras داغ از فر. بعد که بعد از ظهر من سوار دوچرخه من با بچه ها و گوش دادن به آنها فریاد زد: "یاهو" پایین رفتن ساده هیل بر روی دوچرخه خود را. و من فکر کردم با تشکر از مامان.



tinyurlis.gdv.gdv.htclck.ruulvis.netshrtco.de
آخرین مطالب