من کار سخت را به مطمئن شوید که شوهر من است و مورد علاقه پدر و مادر--در اینجا است که چرا

مامان ترسناک و Thanasis Zovoilis/گتی ما در آنجا ماند تا در اواخر ابتلا به کرم شب تاب شب دیگر. من دو نفر از

توسط ETELARESANKHABAR در 13 تیر 1399
i-know-im-not-favorite-parent-1
مامان ترسناک و Thanasis Zovoilis/گتی

ما در آنجا ماند تا در اواخر ابتلا به کرم شب تاب شب دیگر. من دو نفر از بچه ها در اطراف حیاط دوید و با خود کوزه تعقیب flickers از نور است که ناپدید شد و تنها به ظهور غیرممکن دور. آنها منتظر بودند و فریاد می زد و زد تا با افتخار به من نشان می دهد آنچه را که آنها می خواهم قبل از آنها منتشر شد آن را به وحشی. و من نمی تواند کمک کند اما فکر می کنم این نوع از شب من امیدوارم که آنها به یاد داشته باشید برای همیشه—اگر نه در جزئیات بلکه در احساس.

زمانی که پشه شروع به تعداد کرم شب تاب ما رفت داخل. و گفتگو تبدیل به زمانی که آنها گرفتار کرم شب تاب با پدر. چگونه زمانی که آنها گرفتار کرم شب تاب با او نبود ترس به لمس اشکالات (من) و چگونه او می تواند رسیدن به اشکالات که فرار بیش از حد بالا چون او بسیار قد بلند و چگونه سرگرم کننده است که شب شده بود.

من نشسته و اجازه دهید آنها را یاد و اضافه کرد خاطرات که در آن من می تواند روشن جزئیات در اینجا و یا وجود دارد زمانی که آنها مورد نیاز و بی سر و صدا و امیدوار است که آنها همچنین می خواهم به یاد داشته باشید این شب حتی اگر من می دانستم که این شب هرگز در خاطرات خود عنوان جادویی به عنوان شب آنها می خواهم صرف با پدر خود. بیشتر از زمان هیچ شب با من است به عنوان جادویی که یک شب را با او به این دلیل که شب با او خاطرات و خاطرات—آنهایی که خوب به هر حال—اغلب با رایحه سحر و جادو و نوستالژی و اضافی که چیزی که چراغ خواب. چرا که او مورد علاقه پدر و مادر و او همیشه خواهد بود.

که ممکن است صدای ملودرام—و شاید در آن است. من تمایل به سمت ملودرام به عنوان یک قانون زندگی به خصوص وقتی که می آید به نوشتن در مورد شوهر خود را از بیماری و غم و اندوه من. اما در این مثال در حقیقت این است که من هرگز خواهد بود که مورد علاقه پدر و مادر من تمایل به سمت ملودرام است نه آنچه که پشت سر من تفکر است.

در این زمان دختر من به من گفت به همان اندازه است. در ماشین و در این راه به جایی نمی مهم در یک روز که عادی بود در هر راه دیگر او به من گفت: دختر مورد علاقه خود را.

Smiling toddler holding hands with mom in park
تنگ مینگ Tung/گتی

من به یاد داشته باشید که چگونه سخت بود برای نگه داشتن صورت مستقیم وقتی که دختر من به من گفت که او دوست داشت پدر بیشتر از او دوست من است. من به یاد داشته باشید راه او تضعیف زل زل نگاه کردن او به سمت من اما نمی خواهد نگاه من در چشم گیری واکنش من نگران آنچه که من می خواهم بگویم آنچه که من می خواهم فکر می کنم...شاید حتی آنچه که من می خواهم انجام دهید. من به یاد داشته باشید راه آن را احساس زمانی که قلب من شکست حتی اگر من در حال حاضر می دانستم که دختر مورد علاقه او و او همیشه می تواند مورد علاقه خود را و من می خواهم به صرف بقیه زندگی من تلاش و عدم اندازه گیری تا به یک حافظه است.

او پرسید: اگر من دیوانه بود و من به او گفتم هیچ. من می خواهم به شنیدن حقایق و می خواهید او را به می دانم که او همیشه می توانید به من بگویید که او حقایق حتی اگر کسانی که حقایق نیستند آنهایی که من می خواهم.

آنچه که من به او بگویم این بود که من متوجه شدم قبل از این که من هرگز مورد علاقه پدر و مادر است که عنوان مورد علاقه را همیشه به او تعلق دارند. چرا که او همیشه می تواند یکی از سرگرم کننده کسی است که در زمان آنها را به دنیای دیزنی (من البته) و خود را به آنها اولین بستنی مخروطی (من وجود دارد که برای بیش از حد) و من همیشه کسی که nagged آنها را به قلم مو دندان های خود را و انجام مشق شب خود را و کمک کردن در کارهای خانه. خاطرات خود را همیشه نور است. معدن خواهد بود فرو رفته در کمی بیشتر از واقعیت به دلیل بالا بردن بچه ها نیست سفر به دیزنی جهان و بستنی مخروط.

آنچه من می دانم او نیز این بود که او همیشه می تواند مورد علاقه خود را به عنوان یک بیوه زن به عنوان همسر یک مرد که نمی توانید به منظور بالا بردن کودکان خود و مادر از کودکانی که نمی توانید به مطرح شده توسط پدر خود را نگه داشتن یاد و خاطره او را زنده و روشن است که تنها مهم ترین کار من است. (پس از تغذیه با شیر مادر, مراقبت, زنده نگه داشتن کار البته.) من برای همیشه به آنها بگویید که داستان چگونه او کاهش یافته و همه چیز را به گرفتن کرم شب تاب با آنها را و چگونه او مبارزه سخت تر از هر کسی می توانست تصور در برابر باطل بیماری به منظور زنده ماندن برای آنها. کار من این است که برای محافظت از میراث و حافظه و به یادآوری آنها که در واقع او نیز nagged آنها را به قلم مو دندان های خود را و گیج کننده در مورد خواب و مشق شب فقط تا آنجا که من هستم. کار من این است که مطمئن شوید به همان اندازه که من می توانم که او را مورد علاقه.

از آنجا که آن را بسیار دست کم می توانم انجام دهم. من به دیدن آنها رشد می کنند و او نمی کند. من به آغوش آنها و گوش دادن به مشکلات خود و وجود داشته باشد برای همه کسانی که لحظه های که او می تواند وجود داشته باشد تنها در روح و روان. و به خاطر من است که من می خواهم به قادر خواهید بود به او این چیز کوچک. این کوچک هدیه. این محل افتخار در زندگی خود را. او مورد علاقه من نیست و من هرگز آن را در هر راه دیگر.



tinyurlis.gdv.gdv.htclck.ruulvis.netshrtco.de
آخرین مطالب
مقالات مشابه
نظرات کاربرن