در اتاق هتلم از تخت بیرون می پرم، ضربان قلبم آنقدر تند می زند که می توانم صدای آن را بیرون بدنم بشنوم. چند ثانیه طول می کشد تا بفهمم که نمی میرم، این یک کابوس تکراری است که دو سال و نیم است که می بینم و جزئیات آن را همیشه به خاطر نمی آورم. با عجله به سمت دستشویی می روم و به صورتم آب می پاشم و چند نفس آهسته و عمیق می کشم تا آرام شوم.
این برای من عادی است وقتی که از داستان های بومی گزارش می کنم. کار به جایی رسید که مجبور شدم یک بطری قرص های خواب آور همراه داشته باشم تا در صورتی که از آدرنالین و استرس آنقدر خسته شده بودم که نمی توانستم بخوابم کمک کند. گاهی اوقات وقتی در محل کارم هستم، نگران ارعاب پلیس هستم، از ترس اینکه ممکن است فردی که مرا تهدید به مرگ کرده است، روزها را بخوابم.
هر بار که بیرون می روم احساس می کنم دارم به سمت یک منطقه جنگی می روم. جنگ ظلم، تروما و وحشیگری علیه کسانی که داستان هایشان در تلاش است تا توجه جهانیان را جلب کند. به این امید که جهان مراقب آنها باشد و در کنار آنها بایستد تا برای آنها برابری و عدالت طلب کند.
و با این حال، من اغلب برای شنیده شدن در صنعتی که در آن کار می کنم تلاش می کنم.
زمانی بود که صدای مردم بومی کاملاً خاموش شد. رسانه ها چه در کانادا و چه در سراسر جهان نقش بسیار زیادی در این امر ایفا کرده اند. چند سال پیش، تصمیم گرفتم این داستانها را تعریف کنم، پس از اینکه متوجه شدم بسیاری از جامعه کانادا نسبت به مصیبتهای ملتهای بومی بیتفاوت شدهاند.
زمانی که بیش از یک دهه پیش داستاننویس شدم، تشنه جستجو و به اشتراک گذاشتن داستانهای مردم بومی خود بودم.
تنها در چند سال فعالیت روزنامهنگاریام، پس از اینکه فهمیدم رسانههای جریان اصلی اغلب به شیوهای تبعیضآمیز و مغرضانه گفته میشوند، صرفاً روی داستانهای بومی تمرکز کردم.
من چیزی هستم که برخی به آن خون مختلط می گویند، از طرف پدرم فرانسوی-کانادایی و از طریق خانواده مادرم کری / ایروکویی هستم.
همانطور که گزارش دادم، چهره هر یک از بزرگان محلی که تماشا کردم مرا به یاد کوکم (مادربزرگ)م میاندازد که در سال 2008 درگذشت. او زنده مانده بود. استعمار، خشونت مدرسه، و مبارزه با اعتیاد به الکل، اما او یک جنگجو بود. به ریشه های بومی خود افتخار می کند و خانواده اش را از اعماق وجودش در 74 سال زندگی خود در این زمین دوست دارد.
دیدن خانوادههای آواره، آسیبهایی که باید متحمل میشدند و اعتیادهایی که با آنها سر و کار داشتند، خاطرات مبارزات خانوادهام را زنده کرد. هر یک از ما برای چندین نسل تحت تأثیر خشونت استعماری، وحشت مسکن مدارس و ویرانی های پس از آن بوده ایم.
مشکل اتصال
در همین حال، رسانه ها با گزارش نکردن بی عدالتی های گسترده، به تداوم این خشونت کمک کردند. و هنگامی که در موارد نادر، رسانه ها در مورد جوامع ما گزارش می دادند، اغلب گیج می شدند. همه اینها - مردم ما، فرهنگ ما، تاریخ ما، مبارزات جاری ما.
آزرده شدم و دلم شکست. بنابراین، این شغل به رسالت زندگی من تبدیل شد. اما این نیاز به عزم داشت، زیرا رفتن به جایی که قبلاً تعداد کمی رفته است آسان نیست. باید دستت را کثیف کنی، باید روی زمین کار سختی انجام دهی. جلب اعتماد افرادی که اغلب هنوز از تروما آسیب دیده اند و ایجاد روابط و رعایت عدالت در داستان های آنها دشوار است. و مطالعه فرهنگ، پروتکل ها و سنت های هر ملت مستقل تنها اولین گام اما مهم در این فرآیند است. همه این تلاش های اضافی باید بدون هیچ گونه انتظار یا تضمین پرداخت برای آن انجام شود.
این داستانها اغلب پیوندهای قوی با زندگی مردم دارند و برای کشف و کشف لایههای متعدد سوءاستفاده و بیرحمی سیستمی نیاز به غواصی عمیق دارند. الگوی داستانگویی برای رسانههای جمعی حتی در حال اجرای عدالت نیست، زیرا فقط به روزنامهنگارانی که اغلب چتر نجات میدهند اجازه میدهد به سختی سطح را خراش دهند.
برای پیچیده تر کردن این موضوع، رابطه بین مردم بومی و افراد در رسانه ها و دولت - عمدتا غیر بومی - مشکل ساز است. داستان های ما توسط تفکر استعماری سفید که بر رسانه های جمعی حاکم است تفسیر و ارائه می شود. سیستمی که به نظر من باید به چالش کشیده شود و برچیده شود.
روزنامه نگاران محلی اکنون در حال انجام اقداماتی برای استعمار زدایی از رسانه ها هستند و حقایقی را بیان می کنند که هرگز گفته نشده است. از این طریق، خلاف واقع تاریخی را به چالش می کشند. برای مدت طولانی، عدم توازن قدرت استعماری در رسانه ها وجود داشت که اجازه می داد داستان استعماری ارائه شود.
ما بهعنوان روزنامهنگار، این قدرت را داریم که صدای حاشیه نشینان را تقویت کنیم، تحولات اجتماعی و سیاسی ایجاد کنیم و زندگی کسانی را که بیشترین خشونت را تحمل میکنند، بهبود بخشیم.
بازیابی داستان
اما استعمار زدایی از رسانه یک مفهوم بیگانه در رسانه است.
این امر مستلزم تغییر اساسی در ساختارهای سنتی قدرت است تا بتوان افسار را به دست افرادی که داستان هایشان نقل می شود بازگرداند. من به عنوان یک روزنامه نگار محلی، اهمیت به اشتراک گذاری این داستان ها را از دریچه چشم مردم بومی، ارائه مبارزات آنها بر اساس تجربیات زندگی و جهان بینی آنها درک می کنم. این گامی حیاتی برای بازگرداندن داستان است.
انجام این کار نیز با هدف آشتی است و این مستلزم دو طرف است. سردبیران و مقامات دولتی که تصمیمات کلیدی در مورد محتوا می گیرند باید از داستان نویسان محلی و BIPOC حمایت و سرمایه گذاری کنند - بنابراین روزنامه نگاری ما به عنوان "فعالیت" رد نمی شود یا متهم به نزدیک بودن به تاریخ نیست.
به هر حال، روزنامه نگاران غیربومی هرگز به عنوان فعالان هنگام گفتن داستان هایی درباره و از جوامع خود برچسب نمی زنند.
این تنها یک گام در جهت کاهش بار مردم بومی است. هنوز چیزهای زیادی وجود دارد که باید تغییر کند تا مشکلات آنها حل شود.
اما به نظر می رسد فقدان اراده سیاسی برای انجام اقدامات لازم برای رسیدگی به چالش های پیش روی مردم بومی در کانادا - بحران آب آشامیدنی، زنان و دختران بومی مفقود و کشته شده، محرومیت از زمین، زیرساخت های فرسوده و مسکن، نمایندگی بیش از حد بومیان وجود دارد. افراد در سیستم های زندان و این لیست ادامه دارد.
من معتقدم این به این دلیل است که دولت و مقامات اهمیتی نمی دهند و از افشاگری می ترسند. کانادا چشم انداز آشتی خود را به عنوان اصلاح اشتباهات گذشته به جهان ترویج می کند. اما اشتباهات همچنان ادامه دارد. کانادا نه به تنهایی آماده رویارویی با این حقیقت است و نه میخواهد جهان گستره آن را درک کند، بنابراین از تاکتیکهای تاخیر و بوروکراسی برای کماهمیت جلوه دادن این «نسلکشی مبتنی بر نژاد» استفاده میکند که منجر به بیعلاقگی رسانهها میشود.
اما اکنون صدای ما شنیده می شود و حجاب پنهان کاری برداشته می شود.
قبر کودکان بومی تابستان امسال به جهانیان نشان داده شد.
من به عنوان یک روزنامه نگار بومی، داستان های دلخراش بی شماری از زنان و دختران بومی مفقود و کشته شده را پوشش داده ام. جایی ایستادم که اجسادشان را انداخته بودند. عزیزانشان را در حالی که عزادار بودند در آغوش گرفتم. من با بازماندگان خشونت در سیستم مسکن مدارس، با کسانی که علیه ادامه جابجایی زمین، فقر خشونت آمیز مبارزه می کنند و با خانواده های کسانی که در این همه گیری خشونت از دست داده اند گریه کردم. من در درد بی عدالتی آنها شریک شدم.
زنده ها و گمشده ها
در کشوری مانند کانادا، که جهان را به عنوان سنگر حقوق بشر تحسین می کند، من اغلب تعجب می کنم که چگونه آنها توانسته اند برای مدت طولانی از چنین جنایاتی خلاص شوند.
من از جمع آوری داستان های مربوط به اجساد خسته شده ام. در نهایت با خودم طوری رفتار کردم که انگار فردی هستم که عاملان و مقامات می توانند او را تهدید و ارعاب کنند زیرا می خواستند به خفه کردن این حقایق ادامه دهند.
دیگر ساکت و مرعوب نخواهم شد. من مصمم به مبارزه برای توقف خشونتی هستم که نژادپرستی و ستم سیاسی، اقتصادی، نهادی و اجتماعی را به دنبال دارد.
در سرتاسر جهان هر روز جان مردم ما در خطر است. تهدید، سرقت، ضرب و شتم، بدرفتاری و کشته شدن.
ما همه درباره این با هم هستیم. زنان ما حیات بخش، دختران، خواهران، نگهبانان این زمین هستند - آنها مانند زمین مقدس ما آسیب دیده اند. و مادر ما از سوء استفاده و تخریب خسته شده است. او با خشم غرید - زلزله، آتش سوزی جنگل، طوفان، سیل، مرگ، هرج و مرج. اینها فریادهای مادر زمین ماست - خواستار احترام و احترام - همانطور که مادران ما در این زمین آرزوی عزت و احترام دارند.
من صدای خود را به کسانی که خواهان عدالت هستند - زندگان و گمشدگان - اضافه می کنم.
من ایمان دارم که شنیده می شویم، دیده می شویم و آتش عدالت را در این سرزمین ها برای نسل های آینده روشن خواهیم کرد. و ما تا زمانی که جهان از امید، صلح و عشق شعله ور نشود متوقف نخواهیم شد.
نظرات بیان شده در این مقاله متعلق به نویسنده است و لزوماً منعکس کننده موضع تحریریه الجزیره نیست.
[ad_2]
مقالات مشابه
- شرکت صادرات و واردات کالاهای مختلف از جمله کاشی و سرامیک و ارائه دهنده خدمات ترانزیت و بارگیری دریایی و ریلی و ترخیص کالا برای کشورهای مختلف از جمله روسیه و کشورهای حوزه cis و سایر نقاط جهان - بازرگانی علی قانعی
- جنس جدید تیتانیوم تماشای جعلی است با استفاده از روش های کهن از Swordsmiths
- بهترین سیگاری جعبه خود را به منظور ارتقاء کباب کارنامه
- فرانسه ۶. عینک شنا ۷
- What Black Folks Mean When We Say ‘For The Culture’
- که یاد 'دختران طلایی شد در واقع در لا—و آن را می توان برای $3 میلیون
- بهترین Santoku چاقو برای برش و Dicing نازدار
- عراق تبلت دزدیده شده گیلگمش را از آمریکا بازگرداند اخبار تاریخی
- کسب و کار پر رونق می خواهید؟ روی اسباب بازی تمرکز کنید!
- رمزارزها به عنوان دارایی های رمزنگاری شده